چرخ گردون

تمام این شعر ها دست نوشته های از یک دل تنگه بخونید نظر بدید

 تن های هرزه را سنگسار می کنند غافل از آنکه شهر پر از فاحشه های مغزی است و کسی نمی داند که مغزهای هرزه ویرانگرترند تا تن های هرزه. . .!! (( فروغ فرخزاد
نوشته شده در پنج شنبه 25 خرداد 1391برچسب:,ساعت 23:14 توسط سارا| |

باران که میبارد...

دلم برایت تنگ تر میشود..

راه می افتم...

بدون چتر..

من بغض میکنم...

اسمان گریه.....

نوشته شده در چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:,ساعت 14:14 توسط سارا| |

جنگ میان چشم هایت و قلب من

روزی به صلح می انجامد!

و فقط ویرانی های احساس این شاعر

چند روزی سوژه ی اخبار خواهد شد!!!

نوشته شده در شنبه 20 خرداد 1391برچسب:,ساعت 17:42 توسط سارا| |

برهنه ات میکنند تابهتر شکسته شوی،

نترس گردوی کوچک!

انچه سیاه میشود روی تونیست..

دست انهاست...

نوشته شده در شنبه 20 خرداد 1391برچسب:,ساعت 17:21 توسط سارا| |

توهم راهت را جداخواهی کرد

و به دنبال مقصد نهایی خواهی گشت!

و شاید هیچ گاه نفهمی که عشق،

همین قدم های کوتاه در این راه بی مقصد بود

که بایکدیگر پیمودیم!!!

نوشته شده در شنبه 20 خرداد 1391برچسب:,ساعت 12:21 توسط سارا| |

در اغوش خود پنهانم کن

گویی طفلی در اغوش میکشی

میان بازوانت پنهانم کن

مثل یک کودک در خواب رمیده

بگذار گرمای سینه ات را حس کنم

بگذار نفس هایت را نسیمی بر جان خسته ام باشد

مرا در اغوش بگیر بگذار بوی تنت عطر وجودم باشد

من محتاج توام همین حالا...

مرا در اغوش خود  فرو ببر

بگذار در اغوش تو جان تازه ای بگیرم.

نوشته شده در چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:,ساعت 15:0 توسط سارا| |

باز هم واژ ها..

بازهم در گیری ذهنم..

بازهم خودکارم و یک کاغذ...

بازهم بازی ...

یا بار از چی نمی دانم...

شایدم یک موضوع تکراری..

بازهم حرف همیشگی یک شکست عشقی

یا که نه بازهم ترک برداشتن یک دل شیشه ای

این بار خودم..دلم...وصدای شکستن اهسته ی یک غرور پر احساس...

بازهم شکستن من و بهانه ی نوشتن

نوشته شده در چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:,ساعت 14:50 توسط سارا| |

شاهزاده رویاهم...

من در این گوشه از کره ی خاکی

منتظرم ک بیایی.....

با یک اسب سفید

یا نه دراین عصر تکلونوژی با یک فروند هواپیمای f5سفید

نه،نه،..اصلا با چه چیز بیایی مهم نیست

من فقط منتظرم ک بیایی..

نوشته شده در چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:,ساعت 14:37 توسط سارا| |

 

نوشته شده در دو شنبه 15 خرداد 1391برچسب:,ساعت 19:39 توسط سارا| |

نوشته شده در دو شنبه 15 خرداد 1391برچسب:,ساعت 19:28 توسط سارا| |

نوشته شده در دو شنبه 15 خرداد 1391برچسب:,ساعت 19:19 توسط سارا| |

من هیچ نبودم تو مرا اوردی

من هنوزم هیچم تو مرا بارور کن

من هنوزم کالم

من هنوزد در رسیدن ماندم

تو مرا اوردی

تو مرا باری دادی

تومرا از هیچ به این رساندی

من هنوزم محتاج نفس هایت هستم

من هنوزم محتاج نگاه پر مهر توام

هنوز از گرما تن تو به اوج سبزینگی ام نرسیدم

من هنوزم تشنه ام

تشنه ی نور وجودت هستم

تو مرا سیراب کن

تقدیم به پدر عزیزم...روزت مبارک

نوشته شده در یک شنبه 14 خرداد 1391برچسب:,ساعت 21:58 توسط سارا| |

به سلامتی پدری که کف خیابون جارو میکنه شکم زن و بچش و سیر کنه.

نرن کف خونه مردم رو جارو بزنن...

روزت مبارک ...

نوشته شده در یک شنبه 14 خرداد 1391برچسب:,ساعت 21:53 توسط سارا| |

دست از پا خطا کنی تعویض می شوی!

همین حوالی کسی شبیه توست!

این است پیام عاشقای امروزی...

نوشته شده در شنبه 13 خرداد 1391برچسب:,ساعت 14:21 توسط سارا| |

بنام تو که از هم دوریم

به تکرار غریبانه ترین جمله قرن و به توان ابدیت دوستت دارم

نوشته شده در جمعه 12 خرداد 1391برچسب:,ساعت 14:33 توسط سارا| |

 

آنگاه که خنده بر لبانت میمرد / چون جمعه پاییز دلم میگیرد

دیروز به چشمان تو کفتم که برو / امروز دلم بهانه ات میگیرد . . .

نوشته شده در جمعه 12 خرداد 1391برچسب:,ساعت 14:23 توسط سارا| |

آن نازنین کجاست که یادم نمیکند/

صد غم به سینه دارم و شادم نمیکند/

یک لحظه انکه بی من هرگز نمی نشست/

امشب به یاد کیست که یادم نمیکند.

نوشته شده در جمعه 12 خرداد 1391برچسب:,ساعت 14:10 توسط سارا| |


Power By: LoxBlog.Com